روم تا بخت بد طالع به چاه صرصر اندازم***
روم تا بخت بد طالع به چاه صرصر* اندازم
به سوی چرخ بد اختر خدنگی* دیگر اندازم
ز چاه یوسف کنعان شنیدم این نوا آید
ره و رسم زلیخا را به تیغ کین بر اندازم
به صد حیلت نیامد کف عنان بخت پیروزم
لهیب* آتش دل را به آب کوثر اندازم
ز زلف ساقی مستی، گرفتم این چنین پیمان
که تا صبح جهان آرا* می اندر ساغر اندازم
به کوی ساقی کوثر دمی مستانه بنشینم
که گر رحمت نصیبم شد کمندی برتر اندازم
الا ای بلبل محزون رها کن غمزه ی گل را
بیا در بزم من بنشین سخن چون گوهر اندازم
بیار ای شاهد قدسی نسیم از شیدِ اسپهبد *
که عید روزه ی مریم* نظر بر افسر* اندازم
به صبح محشرت یا رب، چنان آهی کشم از دل
که بنیاد جفاکاری ز هر کوئی براندازم
شباهنگا دگر بگذر از این دنیای پوشالی
روم تا جان بی ارزش بپای مادر اندازم
رها کن خانه ی مکر و به کوی میکده بازآ
که مفتی میدهد فتوا ز پایش بر سر اندازم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
* چاه صرصر = کنایه از گردباد داغ و سوزان
* خدنگ = تیر ..... * لهیب = شعله
* صبح جهان آرا = کنایه از روز رستاخیز
* شید اسپهبد = نام جبرئیل در دین زرتشت و ایران باستان
* عید روزه مریم = همان سه روزی که حضرت مریم سخن نگفت و بجای او حضرت عیسی به سخن آمد
* افسر = یا افسرگردون یکی از لقب های عیسی
پیش میاد استاد..انشالله در چاپ های بعدی اصلاح میشن :)