شباهنگ

شعر های عاشقانه و عارفانه

شعر های عاشقانه و عارفانه

شباهنگ
نویسندگان

دلِ ما جز طریق تو کلامی بر نمیگیرد

جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

 

 

 

دل ما جز طریقِ تو طریقی بر نمیگیرد

چو در سجده فرود آیم ز دامن سر نمیگیرد 

 

دلم اندر کمندت خوش، ز پایش بر سر اندازی

که وحشی مرغکی باشد، و زان جا پر نمیگیرد 

 

پریشان زلف مُشکینت به زین آرد صبا را چون

نظربازان و رندان را از این خوشتر نمیگیرد 

 

حدیث ما و زلف تو، چو در نظم فلک افتاد

دگر از لیلی و مجنون حدیثی در نمیگیرد 

 

ز هر شاهد نظر بندم و دیده بر تو میدوزم

چو میدانم کسی جز تو، مرا در بَر نمیگیرد

 

مکان و جای دل آنجا، که ماه روی تو تابد

که فردوس ببین را هم از این بهتر نمیگیرد 

 

بگو تا خاک این دل را در افلاکت بیفشانند 

که خاکش را دگر دستی، ز کوزه گر نمیگیرد

 

همه کس را بُوَد در سر، که از تو سلطنت یابد 

دل من چون تو را خواهد، ز تو کمتر نمیگیرد

 

نه خُلدِ هشتمین خواهم، نه طُوبی سعادت را

بجز یک حلقه از زلفت، دلم برتر نمیگیرد 

 

رسان من را فقط جامی و در مستی زکاتم ده

شباهنگ تا تو را دارد، زر و گوهر نمیگیرد 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۵

نظرات  (۱)

I'll comment on each witness and I'll see you

How do you know that no one other than you?

به صحـرا بنگرم صحـرا تو بینم
به دریــــــــا بنگرم دریــا تو بینم
بهرجا بنـــگرم کوه و در و دشت
نشـــــــــان از قامت رعنا تو بینم
ز دست دیده و دل ، هر دو فریاد
که هر چــــه دیده بیند دل کند یاد
بســــازم خنجری نیشش ز پولـاد
زنـم بر دیـده تــا دل گـــردد آزاد
مـکن کاری که بر پـا سنگت آیـد
جهان با این فراخـــــی تنگت آید
چوفردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آیــد
مـــن آن آزرده ء بـی‌خــانـمـانــم
من آن محنت نصیبِ سخت جانم
من آن سرگشته خــارم در بیابان
کـه هــر بادی وزد پیـشش دوانم
یکی برزیگری نالان درایـن دشت
به چشم خون‌فشان آلاله می‌کشت
همی کشت وهمی گفت ای دریغا
که بایدکِشتن وهِشتن دراین دشت
خـداونـدا به فـــــــریاد دلــم رس
کس بیکس تویی من مانـده بیکس
همـــــــه گویند طاهر کس نداره
خـدا یار منه چـه حـاجــت کـس
دلـی دیـرم خـریـــــــــدار محبت
کـزو گـرم‌ست بـــــــازار محبت
لباســــــــــــی بافتم بر قامت دل
ز پــود مـحنت و تــــــار محبت
وای آن روزیکه قاضیمان خدابی
بـه میزان و صـراطـم ماجرابـی
به نـوبت می‌روند پیـر و جوانان
وای آن ساعتکه نوبت زان مابی
دلـا غافل ز سبحـانی چه حاصل
مطیع نفس وشیطانی چه حاصل
بـود قــدر تو افــزون ازمـلائـک
تو قدر خودنمی‌دانی چه حاصل



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی