( می کشم از هجر او صد جام خونِ دل )
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۲۵ ب.ظ
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
میکشم از هجر او صد جامِ خون دل به دوش
میبرم در هر قدم وجدانِ آب و گل به دوش
من غمِ هجران خورم، غافل غم بود و نبود
حسرت دنیا چرا باید کشد عاقل به دوش
سوی میخانه روم هر شب پریشانتر ز پیش
تا مگر پیدا کنم ساقیِ خون دل به دوش
وصلِ او ممکن نباشد اندر این ماتمسرا
کی تواند غمزه ی او را کشد جاهل به دوش
در پی محمل دویدن، شرط مجنون بودنست
کس نبیند هیچ مجنون کو بُوَد محمل به دوش
خیر و زین ماتمکده* بگذر شباهنگ با شعف
حسرت دنیا خورَد و بر کشد غافل به دوش
بانگ و آوای درآ* آمد به گوشم در خیال
تا که دیدم میکشم، تابوت این سائل * به دوش
=========================================
* ماتمکده = کنایه از دنیا
* بانگ درآ = کنایه از آواز مرگ * سائل = گدا
**************************
۹۸/۰۸/۰۹