شباهنگ

شعر های عاشقانه و عارفانه

شعر های عاشقانه و عارفانه

شباهنگ
نویسندگان

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

 



من از سرچشمه ی عشقش عجب مستانه نوشیدم

دل از کون و مکان دیگر به جز پیمانه پوشیدم


بیا ساقی تو لطفی کن کُلوخ از خمره ها برگیر*

خُمِ من را دَرَش بُگشا،که در دل من بجوشیدم 


اگر بینی که یاقوتی* درون سینه ام دارم

ز یاقوت لبش باشد که لعلش من ببوسیدم 


دلم دیگر نمی خواهد که ساقی باده ای بخشد

که من از چشمه ی عشقش بسی مستانه نوشیدم


چو او لیلی بُوَد داند، که مجنون در چه حالی است 

به محمل در نشنید او، کلامی گفت و بشنیدم


دوان اندر پی محمل، که آمد نیزه ای خونریز 

ولی من از قدمگاهش،  گُلی را با دلم چیدم 


خدا را ساربان با کس، مگوئی سِرّ این دل را 

که از جور رقیبم من، ز چشمان خون بباریدم 


تب و تاب شباهنگ را نداند کس چو بلبل ها

که دیگر از غم جانان در این شب ها نخوابیدم 


==============================


* کلوخ از خمره گرفتن = باز کردن درب خُمره


* یاقوت = کنایه از دل 




          

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۴۰




گورِ ما روزی ز گل همچون گلستان میشود

تربتم آغشته با ساغرِ مستان میشود 

 

در بهاران وعده گاهِ گل و بلبل خاک ما

در زمستان رهروان را چون شبستان* میشود 

 

نغمه های هجر ما را گر که دیوانی کنند 

بیدلان را چون کتابی در دبستان میشود 

 

بلبلان‌ از عشق گل اندر گلستان میپرند

وز نوای بیدلان دنیا گلستان میشود 

 

عشق بازی راه و رسمی و طریقی داردی 

ورنه تنها با شریعت ماتمستان میشود 

 

گر شریعت را گُزیدی، هان طریقی پیشه کن 

چون که شوره زار دل همتک* بُستان میشود 

 

شهدِ عشقش چون که نوشی از گلستان نگار 

دم مزن زیرا که رَشکِ* خودپرستان میشود 

 

هر که دنیا را شباهنگ، چون گلستان بنگرد

چه بخواهد چه نخواهد زین غمستان میشود *

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


* شبستان = خانه یا جای استراحت 

* همتک = همانند،  هم سرعت  و همپا

رَشک = حسادت 

*زین  غمستان  میشود  ، کنایه از دنیا رفتن 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۸





ببین که زلف بنفشه چسان* پریشان شد

صبا ز کرده ی خویشش چو من پشیمان شد


زبور عشق* زند با صدای داوودی

دمی که هدهد افسر* پیِ سلیمان شد


به شهر مُحتسبی گفت روز حق سوزد 

هر آنکه باده گرفت و نقیض*  پیمان شد


چو وصف باده ی سوری* ز پیر * ما بشنید

بزد چمانه ی لعل* و برون ز ایمان شد


به شرط بوسه ی ساقی، به اندرون* میرفت

چو طرح مسئله آمد ز دیده پنهان شد


مکن‌جفا تو، چو شمعی به عشق پروانه 

که از وفای به عهدش ز شعله بریان شد


کجا ز عشق شود آگه زاهدی خودبین 

که هر که عشق چشیده فدای جانان شد


به خنده گر به وجد آری دمی شباهنگ را

مبر گمان غم هجران دگر به پایان شد 



* چسان = چگونه 

* زبور عشق = راز و نیاز های داوود با خداوند که به زبور معروف شد 

* هدهد افسر* پرنده ای که پیغام‌سلیمان را به گفته قرآن به ملکه سبا میبرد و جواب را میآورد 

* نقیض = نقض کننده قانون ، یا هرچیزی دیگر 


* چمانه لعل = پیمانه ی شراب 


*باده سوری = شراب ارغوانی 

* پیر = منظور مرشد و راهنما 

* اندرون = خلوتگاه        


    

     

     

   

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۲۴