( رهِ جانانه ار جوئی کلیدش دستِ مستانست
جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ق.ظ
رهِ جانانه ار جوئی،کلیدش دست مستانست
از آن ساغر مرا نوشان، که سِکرش* رفع هجرانست
مباد آن شامِ من جانا، که بی رویت سحر گردد
از این هجران که من دارم و طوقش در گریبانست
صبا آرد مرا هر گه، پیام از دلبری هایت
بگو آهسته بر خیزد، که این دل شمع لرزانست
ز درد هجر میسوزم، که درمان دیدنِ رویت
چو این دل را تو سوزانی، فقط محتاج درمانست
مرا اینگونه خوش باشد، که دل خفته در ایوانت
عدو بیهوده بنشسته که پشتش رو به ایوانست
دلم آمد ز کوی او، که گوید وصفِ روی او
بده ساقی میِ سوری* که دل یک لحظه مهمانست
شکرخندِ لب ساقی، که هوشم میبرد از سر
چو گفتم آنچه را دیدم، ز مستی گیج و حیرانست
شباهنگا اگر داری، هوای کوی او در سر
رهِ چاره چو میجوئی، کلیدش دست مستانست
=================================
* سِکر = مستی
* میِ سوری = شراب ارغوانی
۹۴/۰۳/۱۵
این است که خدا قبل از خورشید بیدار است.
از او میخواهم قبل از همه در کنار شما باشد و برایتان نغمه سربلندی،عزت،نعمت،سلامتی و سعادت بخواهد.
الهی سالی سرشار از زیبایی داشته باشید
نوروز باستانی را خدمت شما تبریک عرض میکنم