دوش دلبر به تسلّای دل ما آمد
دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۰ ب.ظ
دوش دلبر به تسلّای دلِ ما آمد
چشم مجنون به هوای رُخ لیلا آمد
اشکِ داوود که چنین غمزده گی در ما دید
صبحگاهان به رُخم، بی سر و بی پا آمد
آنقَدَر آه از این سینه ی محزون بدمید
تا صبا نعره زنان در پی گلها آمد
ناله ها مرغ دلم، زین همه بیداد بزد
دیده از ناله ی شبگیر، چو دریا آمد
سینه بشکست و دلم از همه دنیا بگُریخت
تا شقایق به عزا، لاله چو مینا آمد
ساقیا اشک رُخ ما به سحر بین زیرا
یادی از مرغ چمن، در قفسی را آمد
دل بگفتا به سر زلفک او فال زنم
زلفش اما چو کمندی به ثریا آمد
هان مشو بلبل بُستان، چو دلِ من محزون
کان سلیمان گل از، کوی مسیحا آمد
ساقیا باده ی نوشین و قدح حاضر کن
چون به قصد دل ما، دلبر آلا* آمد
با شباهنگ اگر جمله ی دنیا شده خصم
باک نَبوَد که مرا، نامه ز بالا آمد
* آلا = صفات نیکو
۹۸/۰۹/۰۴
"نفسش" حس تو را داشت منم ..!
این چنین
عشق تو در سینہ نگهداشت منم ..!
آنڪہ در "ناز"
فرو رفتہ و شاداب تویے..!
آنڪہ دل ڪاشت
ولے دلهره برداشت منم ...!
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟؟
عاشقش باشی او دم ز خیانت بزند...
مثل زهری که ندانی و به خوردت بدهند!!
لحظه پس زدنش، خون به دهانت بزند...
#سهراب
اینم همون قسمت مربوط به شعر سهرابه