شباهنگ

شعر های عاشقانه و عارفانه

شعر های عاشقانه و عارفانه

شباهنگ
نویسندگان

دلبر ماه من تویی نغمه و آه من تویی ***

چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۱۸ ب.ظ


دلبر ماه من توئی، نغمه و آه من توئی

رهبر راه من توئی، یوسف چاه من توئی 


شعله ی جاودان توئی، دلبر لامکان توئی 

جوهرِ جان من توئی، گوهرِ کان من توئی 


نغمه ی دردِ جان منم، مرغک بی زبان منم 

آب و گل جهان منم، بنده ی ناتوان منم


نغمه ی هر سحر توئی، شعله ی پر شرر توئی 

هور توئی قمر توئی، جوهرِ هر گهر توئی 


جان و جهان من توئی، روح و روان من توئی 

غنچه ی جان من توئی، ماه زمان من توئی 


سینه پر ز غم منم، قصه ی جام جم منم 

سایه ی بیش و کم منم، نغمه ی در ستم منم 


جاه و جلال خود توئی، ماه جمال خود توئی 

نقش خصال خود توئی، ذات کمال خود توئی 


شمع توئی شفق توئی، شعله توئی رمق توئی 

بر درِ بسته دَق توئی، راه وصال حق توئی


گریه ی بی صدا منم، هق هق بینوا منم 

خسته ز هر جفا منم، مرغک در هوا منم 


گریه منم صفا توئی، مویه منم بقا توئی 

بنده منم خدا توئی، سینه منم صفا توئی 


درد منم دوا توئی، رنج منم شفا توئی

غصه منم ندا توئی، جور منم وفا توئی 


نغمه ی دردِ جان منم، مرغک بی زبان منم 

آب و گل جهان منم، بنده ی ناتوان منم 




( شباهنگ )



@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@





موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۲

نظرات  (۲۰)

چقدر زیبا
پاسخ:
درود بانو ، بسیار خوش آمدید
سپاسگزارم از توجه و محبت سرکار
۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۷:۵۸ |•° ن.م °•|
چقدر جالب خودتون گفتید شعرو رو؟
با شعرای مولانا اشتباه گرفتم سبکش مثل همون شعراس:)
پاسخ:
با اجازه بله ، تمام اشعار وبلاگ متعلق به
بنده هستند ،
درست فرمودید وزن شعر بر اساس وزن
بعضی از غزل های مولانا هست
۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۷:۱۹ |•° ن.م °•|
جناب مولانا بهتر از هرکسی حال دل رو میفهمیدن.
پاسخ:
درود بانو خوش آمدید ،
بله صد در صد جناب مولانا در این مسئله
یکه تاز هستند ،
منتها این دلنوشته ها  احساس درونی بنده است ،
که هرگز با تفکرات بزرگانی چون مولانا و حافظ و
مثلا عطار نیشابوری قابل قیاس
نیست، بنده حتی در حدی نیستم
که اجازه داشته باشم کفش های آنها
تمیز کنم،
سپاسگزارم از محبت و حضور شما

امیر کبیر چه زیبا گفت:


دوران افول و عقب ماندگی ملت ها

زمانی شروع شد که ؛


جای اندیشیدن را " تقلید "

جای تلاش و کوشش را " دعا "

جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را " قناعت "

جای اراده برای رفتن و رسیدن را " قسمت "

و جای تصمیم عقلانی را " استخاره " گرفت
پاسخ:
بسیار زیبا گفته. 
و تمام این خصوصیات در یک دین خلاصه شده .. 


پرسید یکی که عاشقی چیست
گفتم که مپرس از این معانی

آنگه که چو من شوی ببینی
آنگه که بخواندت بخوانی...
بعد مدتها سلام
چقد شیرینه ۀدم اینجوری شیفته یکی باشه حالا چه معشوق زمینی چه آسمانی.....زنده باد که چه دلنشین بود

مرد باید شبیه ترین چیز به یک کوه باشد...
نه کوه کافی نیست...
مرد باید کوهستان باشد...
دست هایش کوه...
شانه هایش کوه...
اراده اش کوه...
قولش کوه...
اما دلش...
دلش باید یک درخت هلو باشد...!
وسط کوهستان...
که خیال بانو...
به شاخه هایش...
آویخته...
پاسخ:
درود بر شما دوست گرامی 
چقدر زیبا توصیف کرده اید خصلت های یک مرد را ..
سپاسگزارم از حضور و محبت شما 

سلام مهربان
هر متن و مطلبی به معنای تمام موضوع و مبحثی نیست و دیدگاه و نظر و باورهایی را نمایان و آشکار میسازد که درستی و تا کجا به واقعیت نزدیکتر، و اشتباه و تا کجا از حقیقت دورتر، بسته به دیدگاه و نظرات موافقان و مخالفان آن دارد و مباحثی که پیرامون آن گفته و برداشت میشود.
متن زیبایی بود و نکات بسیار داشت. بر خود لازم دانستم برای دوستان ارسال کنم و آنان نیز بخوانند و دانسته باشند.
متن زیبای شما را خواندم و خود باور دارم هر نوشتاری را بارها باید خواند و از زوایای مختلف نگریست، مطمئنن بارهای دیگر نیز خواهم خواند و لذت خاص آموختن را تجربه خواهم کرد.. سپاس بی پایان

هر راه و مسیر را پیمودنی است که تجربه اش با سفرش بدست میآید، امید که بار دگر بر آن سفر جاده روید و اینبار دست پُر برگردید و تمام ناکامی بزدوده شود از دنیایتان..

امیدوارم که روزگارتان شاد و آرام از احساس خوبیها باشد.

ریشه‌ی بی قراری های ما چیست؟

مولانا بر این باور بود که:
جمله ی بی قراری ات از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت

می گوید: علت بی قراری های ما از قرار جویی و ثبات طلبی های ما نشأت می گیرد، اما اگر طالب بی قرار باشیم و اذعان کنیم که همه چیز در معرض تغییر و تحول است آن گاه به آرامش دست خواهیم یافت.

اریک فروم، فیلسوف اجتماعی آلمانی-آمریکایی در این باره می نویسد:
به جای آنکه از لحظه ای که در آن هستیم لذت ببریم ، سعی می کنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و...
شاید یک نتیجه این تمایل ما به داشتن و نگه داشتن، این باشد که مرتب دنبال ثبات می گردیم. می خواهیم همه چیز را به بهترین حالت آن حفظ کنیم. دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم. دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است ، نو و سالم باقی بمانند ... در همه اینها ما دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج می شویم.

اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی می رسیم." همه چیز گذرا و فانی است ، چون مولانا این قانون را از شمس آموخته بود، به یک شادی و آرامش عمیق رسیده بود. ما برای آنکه " قرار" را حفظ کنیم ، بی قرار می شویم.

یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بی ثباتی است. فقط بی ثباتی است که ثبات دارد و ما مدام در حال نقض این مهم ترین قانون جهان هستیم، مدام می خواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی که اصل جهان بر بی ثباتی استوار است .
پاسخ:
درود بر شما دوست عزیز .
سپاسگزارم از بذل توجه شما . باید عرض کنم که این حقیر به هیچوجه 
صاحب نظر و عارف بدان معنا که بزرگان ما بوده و هستند نیستم حتی 
اجازه اظهار نظر هم به خود نمی دهم . لیکن فقط تجارب شخصی و 
کوششی که خودم به تنهایی و بدون راهنما و استادی انجام داده ام بنده 
را به مراحلی از درک و احساس رسانده و با اینکه میدانم ناقص هستند
منتها به نحوی بر آنها باور دارم ....
بیقراری از زمانی شروع میشود که انسان در طلب کسی یا چیزی بر میآید 
حال هر چه آن طلب شونده یا مطلوب بزرگتر، دورتر ، و غیر قابل دسترس 
 بطور عادی باشد بیقراری شدیدتر نمایان میشود البته این را بر اثر تجربه شخصی خودم عرض میکنم در این راه زمانی که به آن چشمه یا شخص نزدیکتر 
میشویم نهایت بیقراری بوجود میآید . که این بیقراری باعث بی ثباتی هم میگردد
برای از بین رفتن بیقراری زمانی که به مطلوب رسیدیم باید در آن ذوب شویم 
بدین معنی که تنها راه ثبات ذوب شدن فرد در آن چشمه میباشد . حال این چشمه 
میتواند خداوند باشد یا شخص دیگر و یا حتی هدفی مانند رسیدن به تاج و تخت .. بهر حال بیقراری مولانا از زمانی شروع شد که شمس را ملاقات کرد منتها بطور خلاصه از نظر بنده مولانا نتوانست خود را به موقع و بطور کامل در 
شمس ذوب نماید زیرا اگر این اتفاق میافتاد دیگر زمان و مکان دوری و نزدیکی 
 معنایی نداشت لیکن همین ناقص بودن سبب شد که او بیقرار تر شود تا جایی 
که دوبار پسرش را در جستجوی شمس میفرستد که در آخر باز هم موفق نشد 
همانطور که مستحضر هستید تمام دیوان شمس بخاطر شمس سروده شده زیرا 
مولانا گم شده خود را در او میدیده این ذوب شدن ناقص را بنده هم تجربه 
کرده ام لیکن برای شخص زمینی نبود من به دنبال اون معبود جاودانی بشر 
بودم و بیست سال هم رنج بردم و زحمت کشیدم اما متاسفانه در آخرین قدم ها
به علت درگیری ذهنی با مسائل خانوادگی و خارجی نتوانستم قدم آخر را بردارم
که از آن به بعد نه تنها بیقراری بیشتر  شده بلکه توام با یک احساس گناه در من 
غوطه ور است ..‌ بهر حال این راه بسیار پیچیده و دشواری است .و ثبات از نظر 
بنده زمانی به دست میآید که شخص طالب در مطلوب خود ذوب کامل شده باشد که در این حال دیگر من و خودی وجود ندارد که بخواهد بیقرار و یا بی ثبات باشد .... صد البته این فقط یک تجربه و احساس شخصی خودم است 
نه اینکه بخواهم آن را یک اصل تلقی کنم من فقط راهی را رفتم که تا بحال 
کسی به تنهایی نتوانسته بوده برود منتها متاسفانه شکست خوردم. 
موفق و پیروز باشید ..

سلام مهربان
سروده ی زیبا و دلنشینی است
بیشتر به سبک حضرت مولانا نزدیک است.
شاد و نویسا و مانا باشید..
پاسخ:
درود دوست عزیز ببخشید دیر خدمت رسیدم 
متشکرم از توجهات حضرت عالی 

من تشنه‌ام ولی، در کوزه آب نیست

حال خراب هست، جان خراب نیست


چون سایه روز و شب، در آب و آتشم

آرامش جهان، بی اضطراب نیست


جا مانده‌ی شما، وامانده‌ی‌ دل است

پاداش زندگیش غیر از عذاب نیست


پرسیدی و دریغ، حرفی نداشتم

باید سکوت کرد، وقتی جواب نیست


تُنگم شکسته است بر ساحل شما

تاب ِ عذاب من بیرون از آب نیست



عبدالجبار کاکائی
بسیار لذت بردم
ممنون استاد...
پاسخ:
سپاس از نگاه زیبایتان 
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۶ نــاریــن عـآبی :)
درود بر شباهنگ
پاسخ:
درود بر شما بانو ..
 سپاسگزارم از حضور و محبت شما. 
شرمنده که دیر خدمت رسیدم 
سلام:بی نظیر و بسی دلنشین

ایام به کامتان
پاسخ:
درود بانو ..
سپاسگزارم از محبتتون 
همچین برای شما . شرمنده که دیر پاسخ دادم 
۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۵ ع. قلی زاده
سلام
وب خوبی دارید. احسنت

به وب من هم سری بزنید

طعم طنز حلال با طنزیمات:

http://tanzimat.blog.ir/
پاسخ:
سلام چشم حتما 
۱۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۱۵ سیّد محمّد جعاوله
احسنت
طیب الله

متشکرم.
پاسخ:
درود دوست عزیز ..
ممنونم شرمنده که دیر پاسخ دادم 
گدایان، بهر روزی طفل خود را کور می خواهند



طبیبان، جملگی مخلوق را رنجور می خواهند



گمانم مرده شویان، راضیند بر مردن مردم



بنازم مطربان، کاین خلق را مسرور می خواهند



شیخ بهایی
پاسخ:
درود بر شما .
و سپاس از این شعر ناب و زیبا 
۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۶ علیـ ــر ضــا
احسنت به قلمت سبز باد
پاسخ:
سپاسگزارم از حضور و محبت شما .
پوزش میخوام که دیر پاسخ دادم 
به به :)
چقدر ذوق کردم من ^_^
خوب هستید استاد؟!
پاسخ:
درود بانو ..
سپاسگزارم از حضور و محبت شما 
و شرمنده بابت تاخیر 
۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۷ رویا رویایى
مثل همیشه بسیار زیبا و پر توان و پر معنا
قلمتان نویسا قلبتان پر نشاط
پاسخ:
سپاسگزارم بانو .
شما بسیار لطف دارید 
پوزش بابت تاخیر 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی