سخنی در باره ی (( بوی زلف یار ))
پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ق.ظ
(( درودی گرم بر همه ی دوستان و همراهان عزیز ))
از حدود یکسال و نیم قبل بسیاری از دوستان و آشنایان و همراهان عزیز همواره مشوق بنده گردیدند که این دلنوشته ها بصورت کتابی منتشر و در
دسترس هموطنان و علاقمندان به شعر و ادب فارسی قرار دهم ..
به همین خاطر در شهریور ماه 96 به ایران سفر کردم برای چاپ قسمتی از مجموعه کتاب بوی زلف یار که پس از حدود شش ماه تلاش و کمک بعضی از دوستان کتاب (بوی زلف یار ) به چاپ رسید این کتاب در
352 صفحه شامل حدود 330 غزل و چند قصیده میباشد که در قطع
وزیری با جلد بسیار زیبای گالینگور سخت به چاپ رسیده
لازم به تذکر است که بنده به هیچوجه انتظار کسب در امد از این کتاب
را ندارم و اگر کتاب مورد استقبال قرار گیرد همه ی در امد آن صرف کودکان بی بضاعت جهت تهیه لوازم تحصیلی میگردد. اگر دوستانی تمایل به داشتن کتاب دارند در حقیقت قدمی در راه کمک
به آنها برداشته اند.
تشویق هر دوستان غیر وبلاگی برای خرید کتاب کمک بزرگی است
در هر حال روزی که شروع به سرودن شعر نمودم حسی مرا وادار کرد که با خداوند عهد کنم اگر موفق به اینکار شوم هیچگونه چشم داشت مادی نداشته باشم و همه آن را صرف کارهایی در راه او نمایم و این کار 25 سال بطول انجامید و اکنون شکر گزار پروردگار هستم
کتاب های بعدی با نام راز گیسوی پریشان نیز در دو جلد به چاپ رسیده
۹۶/۱۱/۱۹
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست
نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری است
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست
بیا که مسئله ی بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود ، نبرد اینجاست
بهار آن سوی دیوار ماند و باد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست
به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست
جدایی از زن و فرزند سایه جان! سهل است
تو را ز خویش جدا می کنند ، درد اینجاست
هوشنگ ابتهاج