چه میدانی از این مستی چه میدانی از این هستی ***
چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ
چه میدانی از این مستی چه میدانی از این هستی
بپا خیز و گل افشان کن تو دنیا را به سرمستی
حدیث از عشق دلبر گو جهان را در عجب*انداز
بزن پیمانه ی نوشین نظر کن از کجا هستی
چو میدانی که باید شد،* چرا بیهوده میتازی
در این وادی غفلت زا اگر مرد خدا هستی
چو هر مسند رود از کف در این دنیا به آسانی
تو را بهتر بُوَد تا خود از این مسند بدر جَستی*
اجل کو در قفا* باشد و یا در بستری چون پر
چرا باید بسر آورد جهان را با رهِ پستی
ملامت ها مکن از مِی که این دنیای پوشالی
چنان بازیچه ای باشد که بی مِی اندر آن مستی
شباهنگ هم خطا دارد بسی اندر جهان ای دل
بدین خاطر من این دانم که از کارم بسی خَستی*
* عجب = شگفتی ، شگفت آور
*باید شد = باید رفت *جَستن = رها شدن ، نجات یافتن
* قفا = پشت سر * خَستن = آزرده شدن
یا مولا دلم تنگ اومده
۹۶/۰۷/۱۲
موفق باشید